غالبا انسانها فکر میکنند عمر طولانی دارند و به دوران سالمندی خود فکر نمیکنند. دوران سالمندی مرحلهای از تکامل انسان است و این دوران از سن 60 سالگی آغاز میگردد. دوران سالمندی با ضعف تواناییهای جسمانی، مهارتهای شناختی و تجربه فقدانها همراه میباشد. در این دوران تحرکهای جسمی و قدرت پردازش کاهش مییابد و گاهی نیاز به خدمات توانبخشی احساس میگردد.
شناخت شامل فرایندهای زبان، حافظه، سنجش موقعیت، قضاوت، انجام کنشها، حل مسأله و تصمیم گیری است و دوران کهولت سالمندی موجب اختلال در عملکردهای عالی شناختی میشود. گذر زمان و افزایش سن در فرایندهای شناختی تاثیر زیادی دارد این تاثیر موجب میشود نارساییهای شناختی فرد افزایش یابد.
وقتی فرد در انجام تکالیف طبیعی خود ناتوان شود نارساییهای شناختی شکل میگیرد. این نارساییها شامل حواسپرتی، مشکلاتی در حافظه و تجزیه و تحلیل اطلاعات است که منجر به اشتباهات غیر عمدی میگردد و حتی در به یاد آوردن اسامی هم دچار مشکل میشوند. نارساییهای شناختی در خانمها بیشتر از آقایان است همچنین افراد مسن نسبت به جوانترها نیز نارساییهای شناختی بیشتری دارند. عامل شناخت و حافظه بر نارساییهای شناختی تاکید دارد و بین کارآیی شناختی و افزایش سن ارتباط معناداری وجود دارد.
پژوهش وودفرد و جورج ( 2007) مشخص کرد که با افزایش سن، تغییراتی در مغز به وجود میآید که باعث بروز تفاوتهایی در شیوه تفکر و رفتار میشود. این تغییرات ناشی از شروع یک اختلال (به طور معمول وابسته به سطح عملکرد شخصی، اجتماعی و شغلی فرد) قابل تفکیک است. به طور کلی در مورد روند کاهشی یا افزایشی تواناهایی شناختی با افزایش سن دو دیدگاه وجود دارد: دیدگاه عصب شناسی و روانپزشکی به روند کاهشی معتقد است.
طی این روند، با افزایش سن، مغز دچار برخی تغییرات ساختاری میشود که میتوان به کاهش وزن مغز، کاهش استطالهای عصبی، از دست رفتن انتخابی سلولها، تشکیل پلاک و بروز ایسکمی در نواحی مختلف مغز اشاره کرد.
تغییرات روانی دوران سالمندی نقصهایی در عملکردهای شناختی و حافظه بوجود میآورد. عواملی همچون افزایش سن، اختلال در شناخت، دمانس و آلزایمر باعث تفاوتهایی در نوع تفکر و رفتار میشوند. به نظر متخصصان بالینی اختلال شناختی بین افزایش سن و آلزایمر و دمانس است و علت این تغییرات شناختی فقط اختلال شناختی و دمانس نیست؛ در واقع مطالعات اخیر بیان میکنند عوامل دیگری مانند تیپهای شخصیت، عوامل هیجانی چون استرس، خود آگاهی، کیفیت زندگی و حمایت اجتماعی، هیجانات منفی، اضطراب و افسردگی، میتواند به این تغییرات بیانجامد و نقش اساسی در نارساییهای شناختی داشته باشند.
طبق مطالعات به عمل آمده در سالمندان، بین نارساییهای شناختی و فراشناخت همبستگی مثبت گزارش شده است. احتمالا بعضی از سازههای روانشناختی در رابطه بین این متغیرها نقش واسطهای دارند و یکی از این متغیرها فراشناخت است. فراشناخت یک مفهوم چند وجهی است. این مفهوم دربرگیرنده دانش (باورها)، فرایندها و راهبردهایی است که شناخت را ارزیابی، نظارت یا کنترل میکند. ارتباط فراشناخت با نارساییهای شناختی در پژوهشهای متعددی نشان داده میشود و احتمالا به دلیل مفهومی است که در تعریف فراشناخت نهفته است.
در دیدگاه شناختی، فراشناخت معادل کنشهای اجرایی خود نظم جو در نظر گرفته میشود که عملکرد شناخت را تنظیم میکند. نتایج پژوهش سوچی و ایسنگرینی ( 2004)نشان داد با افزایش سن باورهای فراشناختی مثبت کاهش و نارساییهای شناختی افزایش مییابد. همچنین در پژوهشی مشابه مکاسی و همکاران ( 2006 ) در گروهی شامل 165 فرد 18 تا 85 ساله نشان دادند که نمره این باورها مثبت در افرادی که دارای نارساییهای شناختی هستند کاهش مییابد.
در نظریههای حوزه فراشناخت، اگر فراشناخت ضعیف، ناسالم و یا منفی باشد، از عهده کنترل و نظارت درست بر پردازشهای شناختی بر نیامده و در نهایت هیجان منفی به شکل اضطراب ایجاد میشود (فیشر و ولز، 2008 ). در سالهای اخیر فراشناخت به عنوان پایه و اساس بررسی بسیاری از اختلالهای روانشناختی مورد توجه است.
از متغیرهای مهم، فراشناخت است که در جریان بیماری مختل میشود و نقش زیادی بر تشدید نشانههای بیماریهای روانی دارد. بر اساس نظریههای ولز و پاپاجورجیو ( 1998) فراشناخت قادر است عامل مهمی در رشد اختلالهای روانشناختی باشد (سامبوجی و همکاران، 2015 ). اساس نظریههای جدید این است که در اختلالهای روانشناختی باورها از مؤلفههای فراشناختی تشکیل میشود و کارکرد تفکر و سازگاری را هدایت میکنند. اغلب نظریهپردازان بین دو جنبه از فراشناخت، یعنی باورهای فراشناختی و نظارت فراشناختی تمایز قائل شدهاند.
دانش یا باورهای فراشناختی اطلاعاتی است که افراد در مورد شناخت خود و راهبردهای یادگیری دارند و این راهبردها بر آنها اثر میگذارد. نظارت فراشناختی به تعدادی از کارکردهای اجرایی نظیر توجه، کنترل، برنامهریزی و تشخیص خطاها در عملکرد اشاره دارد.
این باورها شامل دو حیطه محتوایی گسترده هستند. باورهای مثبت اعتقاد نگرانی درباره آینده به من کمک میکند « به این باورند که باورهای فراشناختی ،» که برای آینده بهتر برنامهریزی کنم. باورهای منفی به کنترل ناپذیری و خطرناک بودن افکار و تجربههای شناختی مربوط میشوند. بودن افکار و تجربههای شناختی مربوط میشوند.
از جمله باورهای فراشناختی منفی عبارتند از: ناتوانی در به خاطر سپردن اسامی، نشانه حافظه ضعیف من است. نقش فراشناخت در اختلالات روانشناختی از طریق الگوی پردازش اطلاعات به وسیله ولز و ماتیوس توسعه یافته است. در الگوی کارکرد اجرایی خودتنظیمی، آسیبپذیری در مقابل اختلالات روانشناختی، تداوم و حفظ این اختلالات با نشانگان شناختی توجهی مرتبط است.
از طرف دیگر، فراشناخت یکی از متغیرهای مهمی است که در اختلالات اضطرابی نقش عمدهای دارد و در افراد مبتلا به اختلالات مذکور آسیب جدی میبیند. در سالهای اخیر به منظور ارائه یک الگوی جامع و فراگیر از نظام شناختی سالمندان و نیز تدوین برنامههای بازتوانی شناختی کارآمد، پژوهشهای متعددی به نقایص شناختی اختلالات روانی پرداختهاند.
افزایش پیشرونده در بروز و شیوع نارساییهای شناختی در سراسر جهان و بالا بودن میزان مرگ و میر و افزایش روز افزون هزینه مراقبت از بیماران و به ویژه نقش لاینفک عوامل روانشناختی در شروع، استمرار و تشدید علائم نارساییهای شناختی موجب شده است که روی جنبههای روانی تأکید بیشتری به عمل آید.
بنابراین به نظر میرسد یکی از عوامل مهم در پیشبینی نارساییهای شناختی اختلالهای روانشناختی است. منظور از اختلالهای روانشناختی وسواس جبری، افسردگی، اضطراب، شکایات جسمانی، حساسیت در روابط متقابل، پرخاشگری، ترس مرضی، افکار پارانوئیدی و روانپریشی است.
یکی از علائم روانشناختی مهم مرتبط با نارساییهای شناختی که مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته، اختلال وسواس جبری است. اختلالات اضطرابی از جمله اختلال وسواسی جبری که از شایعترین اختلالات روانپزشکی – محور یک به شمار میرود عبارت است از: وسواسهای فکری یا عملی برگشت کننده که به دلیل شدت، وقت گیر بوده و به پریشانی آشکار منجر میشود.
ابعاد شناختی اختلال وسواس فکری-عملی حاکی از نقش این اختلال در بروز نقص و نارسایی در برخی عملکردهای شناختی است. نقص و نارسایی مانند توجه، حافظه، کارکردهای اجرایی، مهارتهای دیداری فضایی و سرعت – پردازش اطلاعات است. این نواقص میتواند نقش تعیین کنندهای در بقای اختلال وسواس فکری-جبری و سیر نشانههای شناختی آن داشته باشد. برخی پژوهشگران پیشنهاد میکنند که ماهیت تکراری افکار و اعمال تشکیل دهنده این اختلال به نقص یا سوگیری در نظام پردازش باز میگردد.
افسردگی، اختلالی است که دوام کافی و نشانههای ویژهای دارد و بر عملکرد شخص تأثیر نامطلوب میگذارد و پریشانی ایجاد میکند. موضوعات و محتویات افکار در افراد افسرده مربوط به شکستهای گذشته است. پژوهشهای متعددی نشان دادهاند که بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و اضطراب از نارساییهای شناختی رنج میبرند.نظریه بک ( 2004 )
یکی از دلایلی که میتوان برای همبستگی عنوان نمود نظریه تغییرات شناختی وابسته به سن، قطعه پیشانی است. یک مکانیزم بالقوه که عملکرد شناختی را پشتیبانی مینماید، مسیر قشری استریاتومی پالیدمی تالاموسی، قشری است که این حلقه به شدت با عملکردهای شناختی اجرایی قطعه پیشانی در ارتباط است. از طرفی با استفاده از فن تصویربرداری پت نشان داده شده است که در افراد افسرده این حلقه دچار ناهنجاری (کاهش متابولیسم گلوکز و کاهش گردش خود) میگردد.
علاوه بر این ناکارآمدی شناختی در سالمندان افسرده میتواند ناشی از کاهش متابولیسم مغزی مرتبط با سن و یا کاهش حجم مغز در نواحی پیشپیشانی و قشر حدقهای پیشانی باشد.
طبق پژوهش انجام گردیده کسانی که دارای افسردگی، اضطراب و استرس هستند ضعف در توجه دارند. ضمنا افسردگی و روانپریشی باعث بروز و بیشتر شدن اختلالات شناختی در سالمندان میگردد. افسردگی با حافظه و توجه معیوب و همچنین تمایل به نشخوار فکری درباره ناراحتی همراه است. حدود 50 تا 75 درصد بیماران افسرده، نارسایی شناختی و حافظهای دارند که گاهی دمانس کاذب افسردگی نامیده میشود. این بیماران غالبا از عدم تمرکز و همچنین فراموش کردن زیاد رنج میبرند.
نارساییهای شناختی در اختلال دو قطبی در مقایسه با بیماران افسرده به ویژه در توجه و سرعت، شدت بیشتری دارد. تنوع نارساییها در افراد افسرده را میتوان ناشی از نارسایی در اختصاص منابع پردازش اطلاعات از جمله بدکاری حافظه کاری در آنها دانست یافتههای پژوهشهای مشابه نشان داده است در بعضی از تکالیف عصب روانشناسی نقایص اختلال دو قطبی آشکارتر از نقایص افسردگی است.
علاوه بر این نتایج پژوهشهای متعددی نشان دادهاند که نقص در کارکردهای اجرایی و نارساییهای شناختی در بسیاری از اختلالها مانند اسکیزوفرنی و دو قطبی مشاهده میشود با توجه به پیشینه پژوهش افسردگی، اضطراب و روانپریشی از مشکلات روانی شایع در سالمندان است که به طور مشخص افت کیفیت زندگی، کارایی و در نهایت افزایش میزان مرگ و میر آنها را موجب میشود.
افسردگی و اضطراب بر کارکرد حافظه، تمرکز، توجه و پردازش اطلاعات تاثیر میگذارد. افسردگی و اضطراب در سالمندان باعث فراموشی میگردد و خطر نارساییهای شناختی را زیاد میکند. سالمندان غالبا تمرکزشان به دلیل مشغله فکری زیاد میباشد، طوریکه برای به خاطر سپردن اطلاعات جدید با مشکل مواجه هستند.
سالمندان مبتلا به اختلال اضطراب به حدی درگیر اضطراب و نگرانی هستند که در کارهای روزمره خود مشکلات زیادی دارند و این مشکلات ناشی از عدم توجه و حافظه میباشد. اضطراب فرایند توجه، تمرکز، کارکرد حافظه و پردازش اطلاعات را مختل میکند. افرادی که اختلال اضطرابی دارند به حد زیادی درگیر اشتباهات غیر عمدی، فراموشی و حواسپرتی هستند. اضطراب، نارساییهای شناختی را زیاد کرده و موجب میگردد سالمندان با خطرات جدیدی روبرو شوند.
اضطراب بالا چه تاثیری بر حافظه سالمندان دارد؟ وقتی اضطراب به حد زیادی در سالمند بالا رود بر کارکردهای حافظه مثل نگهداری و بازیابی اطلاعات تاثیر مخربی دارد و موجب میشود سالمند در به یاد آوردن اسامی دچار مشکل شود. ترس نیز یکی از شایعترین متغیرهای اختلالات روانشناختی میباشد که بر نارساییهای شناختی تاثیر قابل توجهی دارد. مقابله با ترس از دمانس یا آلزایمر در سالمندان به روشهای مختلفی انجام میشود اما اضطراب ناشی از ترس به شکل دیگری نمایان میگردد.
در افراد مسن اضطراب و ترس مرتبط با سلامتی، بر کاستی حافظه تمرکز دارد و به نظر میرسد میتواند نارساییهای شناختی را پیشبینی کند. فوبی خاص اغلب با دامنهای از اختلالات دیگر، به ویژه افسردگی در افراد مسن ارتباط دارد بنابراین میتوان اختلال فوبی را در بافت افسردگی جهت پیشبینی نارساییهای شناختی در سالمندان تبیین کرد.
اختلال وسواس جبری در سن پیری به ندرت مشاهده میگردد. اختلالهای اضطرابی و افسردگی و همچنین مشکلات زمینهای سالمندان با هم همپوشانی داشته و موجب میگردد که اختلال وسواسی جبری مشخص نشود. بیشترین شکل بروز اختلال وسواسی جبری به صورت وسواس فکری و عملی میباشد. افرادی که مبتلا به وسواس جبری هستند در پردازش اطلاعات و عملکردهای اجرایی دچار نقص هستند. نقصهای ناشی از وسواس جبری شامل: نقص در حافظه کوتاه مدت فضایی، بازشناسی فضایی، توجه دیداری، حافظه دیداری و آغاز واکنش حرکتی میباشد.
اختلال نقص و سوگیری حافظه و توجه یکی از مهمترین دلایل مهم بهوجود آمدن بیماری میباشد. هنگامی افکار مزاحم و مقاوم بیماران مبتلا به مشکل تبدیل میشود که، بیمار در بازداری افکار خود زمانی که رویداد را در ذهن مرور میکند با مشکل مواجه میشود. مطالعات عصب شناختی، نقص حافظه فعال یا کاری در مبتلایان به اختلال وسواسی جبری را نشان داده و بر تأثیر شدت علائم و زیرمجموعههای مختلف این اختلال در نقص، و ناکارآمدی عصب شناختی تأکید کردهاند.
در رابطه با ابعاد شناختی، یافتهها حاکی از این است که نقش این اختلال، در بروز نقص و نارسایی در برخی عملکردهای شناختی است. نقص عملکردهای شناختی ناشی از این اختلال شامل: نقص در توجه، حافظه، کارکردهای اجرایی، مهارتهای دیداری فضایی و سرعت پردازش اطلاعات میباشد.
سالمندانی که مشکل وسوای دارند نمیتوانند به حافظه خود اطمینان داشته باشند. این عدم اطمینان به حافظه بیانگر مطمئن نبودن آنها درباره انگیزهها، موقعیتها و کنشهایشان میباشد و این موضوع باعث میشود نتوانند به حافظه خود اطمینان کنند. در این حالت سالمندان غالبا دچار شک و تردیدهایی میشوند. فعال شدن طرحواره، انتخاب محرک را تحت تاثیر قرار میدهد و یادآوری اطلاعات هماهنگ را از حافظه آسان میکند. وقتی طرحواره خطر در افراد وسواسی فعال گردد، سوگیری حافظه در این افراد پدید میآید، بنابراین کاهش اعتماد به کارکرد حافظه بوجود میآید.
حواسپرتی در افراد وسواسی نسبت به افراد عادی بیشتر میباشد و این موضوع از آنجا ناشی میشود که عدم تمرکز از مشکلات مربوط به حافظه میباشد و همچنین مشکلات مربوط به حافظه در افراد وسواسی وجود دارد. کاهش تمرکز و حافظه موجب اضطراب در سالمندان میشود و در نتیجه اضطراب، پرخاشگری و افسردگی نیز در سالمندان دیده میشود.
افراد مضطرب به دلیل داشتن طرحواره خطر بیشتر از همتایان غیرمضطرب خود، دچار سوگیری در پردازش، تفسیر نادرست رویدادها و محرکهای بیرونی میشوند. باورهای فراشناختی در رابطه اختلالات روانی و نارساییهای شناختی نقش واسطهای ایفا میکنند. این که اختلالات روانشناختی به طور غیرمستقیم از طریق فراشناخت میتوانند نارساییهای شناختی را پیشبینی کنند.
بالا رفتن سن و رسیدن به دوران پیری بر فرایندهای شناختی، فراشناختی و اختلالات روانشناختی تأثیر زیادی میگذارد عملکردهای شناختی ناشی از دوران سالمندی، احتمال وقوع نارساییهای شناختی را افزایش میدهد. در بررسی اثرهای مستقیم متغیرهای اختلالات روانشناختی بر نارساییهای شناختی در سالمندان، نتایج نشان داد متغیرهای افسردگی، اضطراب، فوبی، وسواس جبری، روانپریشی و از طرفی دیگر فراشناخت به تنهایی اثرمستقیم و معناداری بر نارسایی شناختی در سالمندان دارند.
برگرفته از فصلنامه علمی-پژوهشی روانشناسی پیری
روانشناسی پیری،1397،دوره 4، شماره 4، 299-283
نویسنده کارشناس ارشد مشاوره شهبازی
m-sh