خوشحالی و شادی باید هدف غایی انسان باشد؟! درباره شادی و خوشحالی حرف و حدیث بسیار است. البته این موضوع تبدیل به بازاری داغ برای فروشندگان شادی و خوشحالی و همچنین عزت نفس و اعتماد به نفس میشود.
روانشناسی غیر علمی
متاسفانه تبلیغات روانشناسان زرد و غیرعلمی زیاده شده است. انسانهایی هستند که غالبا شاد نیستند و تجربیات انسانی نظیر غم، ترس، حسادت و خشم را تجربه می کنند. این افراد با درمان غیر علمی، علاوه بر درد طبیعی این احساسات، مجبور هستند برچسبهای دیگر را نیز به جان بخرند و تحمل کنند. آنها پیش خود فکر می کند که حتما من غیر طبیعی هستم که مثل دیگران شاد نیستم.
اما واقعا خوشحالی و شادی چیست؟ و آیا میشود همیشگی باشد یعنی بیاید و دیگر نرود؟! بنابراین ابتدا باید بررسی شود، آیا میتوان به یک تعریف واحد از خوشحالی و شادی برسیم. تعریف شادی و خوشحالی از دیدگاه افراد مختلف میتواند متفاوت باشد و در حالتها و موارد متفاوتی تجربه شود. ولی آیا این یک احساس مشترک و همگانی در انسانها نیست؟
اکنون میخواهیم به یک دیدگاه و تعریف عمومی از هیجانی بنام شادی و خوشحالی برسیم. شادی و خوشحالی را می توانیم به حالت یا وضعیتی اشاره کرد که در آن، ما احساس شور و شعف عمیق، احساس عدم تنش و احساس آرام بودن می کنیم. وضعیتی که در آن خبری از احساس غم، خشم، ترس و تنش نیست و یک وضعیت توام با احساس پرانرژی بودن است. این حالت به ما کمک می کند، در وضعیت مطلوبتری برای انجام کارها و اهدافمان قرار بگیریم.
تجربه شادی و شعف میتواند تعیین کننده حرکت ما به سمت اهدافمان باشد. اگر ظرفیت پذیرش شدت و حجم شادی در موقعیتهای خاص در ما ایجاد نشده باشد گاهی میتواند مخرب و در جهت تخریب منافع ما عمل کند.
هر یک از ما در چه وضعیتهایی شاد میشویم و احساس خوشحالی میکنیم؟ به این مثالها توجه کنید:
من الان مریض هستم، اگر سلامتی خود را بدست بیاورم خوشحال میشوم.
پدر من سرطان دارد، اگر او حالش خوب شود خوشحال و شاد میگردم.
اگر بتوانم برای پدرم پرستار در منزل بگیرم، از شدت تنش کم شده و شاد میشوم.
من دوست دارم در شغل پرستاری از سالمند در منزل فعالیت کنم در این صورت شاد میشوم.
مادر من در منزل تنها میباشد، اگر بتوانم یک پرستار مناسب و شبانهروزی برای ایشان بگیرم شاد میشوند.
من شرکت پرستاری از سالمند در منزل دارم، اگر بتوانم در کارم خدمات پرستاری مناسبی به سالمندان بدهم از کارم راضی میشوم و شاد و خرسند میگردم.
اگر توجه کنید، میبینید دلایل خوشحالی و شادی از دیدگاه افراد مختلف چقدر میتواند متفاوت و گاها بسته به موقعیت و شرایط آنها باشد.
افراد غالبا خوشحالی و شادیشان را مشروط به تغییر شرایط سخت و گذر کردن از حوادث ناراحت کننده و چالشهای نسبتا دشوار زندگی میکنند. پس رویدادهایی مانند: فقدان یا بیماری عزیزان، ورشکستگی مالی، اهمال کاری و ناتوانی در اتمام کارها و پروژهها، شکست در رسیدن به هدف و مثالهای فراوانی از این دست برای ما دردآور و آزاردهنده هستند.
حالا من از شما می خواهم از زاویهی دیگر به این مساله نگاه کنید و سوالم رو طور دیگری مطرح میکنم. اگر ما به جای ناراحت و غمگین شدن یا خشمگین شدن برای این اتفاقات و مسایل درد آور، خوشحال و شاد می شدیم یا کلا دچار هیجانات منفی نمیشدیم به نظرتان چه اتفاقی میافتاد؟ اصلا چرا ما دچار این احساسات دردناک و ناکام کننده می شویم؟ آیا کارکردی برای ما دارد و مفید هستند؟
ما انسانها دارای دو نوع هیجانات هستیم هیجانات مثبت(شادی، عشق، غرور) و هیجانات منفی(غم. خشم. ترس، حسادت، نفرت)
جالب است بدانید، هیجانات منفی نسبت به هیجانات مثبت برای بقا و حفظ موجودیت انسان، کارکرد بیشتری دارد. یعنی خشم، ترس، احساس گناه ما را بیشتر به سمت انجام دادن کاری و یا برطرف کردن این احساسات منفی و شرایط ناکام کننده میکشاند. خشمگین می شویم چون ناکام شدهایم، چون به ما توهین شده است. ما می ترسیم چون احساس خطر می کنیم و ممکن است جان ما در گروی همین احساس ترس شدید باشد.
ما احساس گناه می کنیم چون عزیزانمان برای ما مهم هستند و نمیخواهیم به آنها آسیب بزنیم و یا آنها را برنجانیم. مهمتر اینکه ما ارتباطانمان را نمیخواهیم از دست بدهیم. چون ارتباط برای انسانی که موجود ضعیفی بوده تضمین کنندهی بقا میباشد. پس این خشم بوجود آمده تا ما موانع ناکامی را برطرف کنیم. عزت نفس آسیب دیدهی خود را ترمیم کنیم. در برابر ترس بوجود آمده از خودمان محافظت کنیم.
ولی با وجود همهی این داستانها هیچ کدام از ما تمایلی به تجربهی احساسات و هیجانات منفی نداریم. چون خوشایند نیستند، دردناک هستند و بطور طبیعی و ذاتی انسانها ناگزیر با این هیجانات روبرو شدهاند. ولی گمشدهی همیشگی آنها گذر از این هیجانات و تجربهی احساس عشق، شادی و در کل خلق مثبت بوده است. در پست های آتی مبحث شادی و خوشحالی و فاکتورهای مرتبط با این احساسات خوشایند را ادامه خواهم داد.
مهرانگیز تاشک
مدرس دانشگاه و روان درمانگر
@tashak_psychology